روشاروشا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

برای دخترم روشا

روشا پیشم بخواب!

دخترم اگر خودت دوست داشته باشی و احساس امنیت کنی ، من و بابا راضی می شیم که اتاقت رو جدا کنیم. از وقتی به دنیا اومدی و خیلی کوچولو بودی تا 6 ماهگی همیشه کنارم خوابیدی و از 6 ماهگی هم تو اتاق من و بابا تو تخت خودت خوابیدی و با کوچکترین تکونی نگاهت کردم و بهت اعلام کردم که هستم تا همیشه احساس امنیت کنی. می دونم خیلی از روانشناسا با خوابوندن بچه تو اتاق بزرگترا مخالفند ولی به نظر من خیلی دلایل خوبی برای این کار ارائه نمی دن. اونا می گن بچه وابسته می شه و این درحالیه که خیلی از آدمهای اطرافمون هستند که تا 5-6 سالگی پیش پدر و مادر بودند و بعضی هاشون آدمهای وابسته ای هستند و بعضی دیگه نه. ولی من و بابا عاشق این هستیم که تو پیش ما بخوابی و هی...
30 مرداد 1391

بگل بگل

مامانی الان که 3 سال و 1 ماهت تموم شده ، خیلی حرکات ورزشی و ایرو بیکیت کامل تر شده .و جالبه که خودت هم متوجه هستی و از این موضوع هیجان زده هستی .اینو به خاطر این می گم که همش تو خونه داری می دویی و می رقصی، همراه با آهنگ و هر حرکت جدیدی رو به من می گی : مامان نگا کن. یا مثلا می گی تو هم مثل من انجام بده .  و البته احساس می کنم درک موسیقیاییت هم بیشتر شده و توی شعر هایی که می خونی رعایت مکثها و صدا هایی که با دست زدن و حرکتهای دیگه دست و پا باید بکنی ، دقیق تر شده.کلمات انگلیسی رو که می شنوی و تا حالا خیلی هاش رو اشتباه می گفتی ، می بینم که درست تلفظ می کنی مثلا می خونی : If you happy and you know it clab your hand . در حالی که د...
29 مرداد 1391

من کثیفم؟

یه روز وقتی بعد از دستشویی داشتی دستهاتو می شستی ، منم شروع کردم به دست شستن. نگاهی به من کردی  و گفتی : مامان تو چرا دستاتو می شوری ؟ تو که کاری نکردی ؟! منم سریع گفتم : آخه من خیلی تمیزم . دوست دارم همش دستامو بشورم. بازم یه نگاهی به من کردی و گفتی : مامان من کثیفم؟ توضیح : آخه این روزا شما به سختی راضی می شی دستاتو بشوری . منم دقیقا به همین علت این حرفو زدم که تو الگو برداری کنی ولی ... نکته اخلاقی : مامانا باباها هر چی می خواین بگین ، دقت کنین ، رو راست باشین . طعنه نزنین! لطفا!
19 مرداد 1391

ای کلک!

مامان(با خوشحالی صرفا جهت تشویق و مزاح) : ای کلک ! همه لقمه هاتو خوردی؟ توپول موپول شدی ؟ روشا : کلک زدم کار خوبیه یا کار بدیه؟ مامان ( بهت زده و بدون جواب خیره نگاه می کنه! ) روشا (دوباره به زبان دیگه تکرار می کنه): مامان  کار خوبی کردم لقمه ها رو خوردم یا نه؟ مامان : البته ، کار خوبی کردی .منو خوشحال کردی که همه لقمه هاتو خوردی:)   توضیح : مامان این روزا شروع کرده و به شما توضیح می ده . چه کاری خوبه و چه کاری خوب نیست. چه کاری مامانو خوشحال می کنه و چه کاری ناراحت. راستش تا قبل از این تقریبا به ندرت از من تذکری شنیدی . به ندرت ازت توقعی داشتم. به ندرت برات خوب و بد گفتم. و به ندرت عصبانیت مامانو دیدی . اما جدیدا تصم...
15 مرداد 1391

هنوز نقاشی روی دیوار

توضیح : روشا با پاستل مشکی در اتاق خواب رو نقاشی کرده و من و بابا وانمود کردیم که خیلی عصبانی شدیم و اون نباید این کارو انجام بده. مامان : روشا جون با اینکه این نقاشیت رو خیلی دوست دارم ولی ناراحت شدم  .بابا هم خیلی ناراحت شده. روشا: می دونم مامان .گفتم که دیگه اینکارو نمی کنم. اگه اینکارو بکنم شما پاستلامو می گیرین می دین یه نی نی دیگه رقاشی بکشه. مامان : بابا اینو بهت گفته؟ بابا : نه. روشا : آخه وقتی رو دیوار رقاشی می کشم ، شما و بابا عصبانی می شین ولی من خودم خوشحالم. مامان: دخترم من و بابا خیلی دوست داریم تو خوشحال باشی ، به خاطر این دیوار اتاقت رو گذاشتیم تا تو روش نقاشی بکشی . ورق و دفتر هم هست. اینطوری هم تو خوشحالی ه...
15 مرداد 1391

بازم حرفای روشا

این بلاگ برای دی ماه 90 هست ولی امروز یعنی 7 مرداد 91 گذاشتم تا دیده بشه. بازم مثل همیشه منو سورپرایز می کنی. با حرفات و جالبه که  همیشه و همیشه این اتفاق میفته و هیچوقت برای من عادی نمی شه. که دامنه لغاتی که یاد گرفتی خیلی وسیع شده.و همینطور جملات. مامان اون کی بود که روسری بسته بود؟ اون. اسمش کی بود؟ اگه یکی روشا خانومو ببره پارک خیلی خوشال می شم. مامان داری می ری خونه مادر شرت (مادر شوهرت) ماشاله باران خیلی گدش (قدش) بزرگ شده. مرسی مامان گذاشتی من دستمو بشورم. یه دونه دستمال خوبی تمیزی به من بده. بعد نی نی گفت : سلام دوست خوب و نازینم  ( نازنینم (   مامان صبح شده پا شیم. مامان : اگه صبح شده پس خورشید ک...
7 مرداد 1391
1